اعلام به برنامه ها
منطقه:
تاریخ برگزاری:
مدت:
سرپرست :
جهت شرکت در برنامه با روابط عمومی گروه آقای مهدی سنماریان تماس حاصل فرمائید
شماره تماس:۰۹۱۳۵۳۵۵۱۷۰
منطقه:
تاریخ برگزاری:
مدت:
سرپرست :
جهت شرکت در برنامه با روابط عمومی گروه آقای مهدی سنماریان تماس حاصل فرمائید
شماره تماس:۰۹۱۳۵۳۵۵۱۷۰
حالیا معجزه باران را باور کن.
باز کن پنجره را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد
گم شدن سه کوهنورد جوان ايرانی در قله برودپيک پاکستان، نخستين حادثه منجر به مرگ در تاريخ کوهنوردی ايران نيست اما از بعد پوشش رسانهای و حساسيت افکار عمومی، در صدر حوادث تاريخی اين رشته قرار گرفته است.
وبلاگ باشگاههای مختلف کوهنوردی که پيش از اين عمدتاً از جانب اعضای همان تيم بازديد میشدند، زير بار سنگين جستجوهای اينترنتی و اشتياق ايرانيان نقاط مختلف دنيا برای کسب خبر از وضعيت کوهنوردان گمشده، بارها از کار افتادند.
در بررسی علت بازتاب گسترده ماجرای کوهنوردان باشگاه آرش، غير از رشد شبکههای اجتماعی در سالهای اخير، موضوع ديگری هم در ميان بود: حوادث قبلی با اعلام خبر مرگ کوهنوردان آغاز میشد، اين بار اما اميد به زنده ماندن سه هيماليانورد جوان و تعليق مستتر در دل خبر، مخاطبين رسانهها را نسبت به فاجعه برودپيک حساس کرد.
اخبار کوهنوردی حرفهای که از دشوارترين رشتههای ورزشی است، در ايران کمترين انعکاس را در رسانههای ورزشی دارد و اگر اعضای تيم آرش به سلامت بازمیگشتند، اغلب روزنامههای ورزشی مانند نمونههای پيشين، حتی خبر موفقيت را منتشر نمیکردند.
کوهنوردی ايران بسياری از نخبگان خود را در کوران حوادث نهفته در صعودهای داخلی و بينالمللی از دست داده است. کوهپيماهايی که پس از مرگشان، مطبوعات ورزشی فهرستی را از سهلانگاریهای شخصی و تيمی، کارشکنیهای دولتی و بداقبالیهای روز حادثه منتشر میکنند. سپس رشته کوهنوردی از گردونه اطلاعرسانی بيرون میافتد تا حادثه مرگبار بعدی.
آيدين بزرگی، پويا کيوان و مجتبی جراحی از جمعه ۲۱ تير در ارتفاع بالای هفت هزار متر بودهاند. کوهنوردان بيش از سه روز نبايد در چنين ارتفاعی بمانند و در صورتی که به هر دليلی ناگزير شدند بمانند، عمليات نجات بايد حتی قبل از بروز حادثه آغاز شود. اما آيدين آخرين تماس را شنبه شب، ۲۹ تير گرفته و حتی اگر پس از آن هم زنده نمانده باشد، ۹ روز در اين موقعيت دوام آورده! ۹ روزی که حداقل سه روزش بدون آب و آذوقه بوده. استقامتی حيرتانگيز که بر استعداد شگرف اين جوان ۲۴ ساله در هيماليانوردی دلالت دارد.
در ادامه، مروری شده است بر تعدادی از مهمترين حوادث کوهنوردی ايران در ۱۵ سال اخير. سقوطها، بهمنها يا تحليل قوای جسمانی که نخبگان کوهنوردی را به کام مرگ کشيده.
جلال رابوکی
جلال رابوکی از اسطورههای کوهنوردی ايران که پيش از فراگير شدن اينترنت، در ۵۶ سالگی جان باخت و بسياری حتی با نام او آشنا نيستند.
او که از نسل اول هيماليانوردان ايرانی است، سال ۱۳۵۲ در برنامه شناسايی اورست از يخچال خومبو شرکت داشت. در دهه ۵۰ تا ارتفاع بالای ۷۵۰۰ متر قله ماناسلو نيز صعود کرده بود که با توجه به شرايط و امکانات آن موقع، بینظير ارزيابی شده است.
جلال رابوکی فروردين ۱۳۸۱ در دماوند جان سپرد و طی شش ماه، صعودهای فراوان برای يافتن پيکر او بینتيجه ماند. بالاخره مهر همان سال اعضای باشگاه دماوند به سرپرستی فرشاد خليلی، جسد او را در جايی يافتند که هيچکس تصورش را هم نمیکرد، دره يخار.
تيمی ۳۰ نفره با مشکلات فراوان پيکر جلال را از ارتفاع ۴۳۰۰ متری دره مخوف يخار پايين آوردند. پرسش اين بود که او چگونه توانسته خود را در آن شرايط جوی، از جبهه جنوبی به طرف شرق و داخل دره يخار که ريزشی، ديوارهای و يخچالی است، برساند؟ با گذشت اين همه سال، تنها پاسخ ممکن اين است که باد شديد او را به آنجا پرت کرده باشد!
جلال پايهگذار صعود سرعتی در ارتفاعات ايران بود و سالانه حدود ۵۰ بار دماوند را از مسيرهای مختلف و در هر چهار فصل صعود میکرد. رکورد از ۴ جبهه (جنوبی، غربی، شمالی و شمالشرقی) به دماوند به طور پيوسته در ۲۶ ساعت، از ماندگارترين رکوردها در تاريخ ورزش ايران است. گرچه تصورش هم غير ممکن باشد که کسی در يک روز، دماوند را چهار بار برود بالا و برگردد پايين!
۱۶ مسير مختلف دماوند را شناسايی کرد. عکاس و گزارشنويس هم بود اما آثار او در اختيار کوهنوردان قرار نگرفته. هم کوهنورد بود و هم کويرنورد. برای نخستين بار مسير روستای طرود به عروسان در کوير مرکزی به طول ۱۸۰ کيلومتر را بدون استفاده از شتر در سال ۱۳۶۱ پيمود.
محمد اوراز
محمد اوراز نخستين ايرانی فاتح قله اورست در سال ۱۳۷۷ است. سال ۸۲ هنگام صعود به گاشربروم در پاکستان بر اثر سقوط بهمن، پس از انتقال به بيمارستانی در اسلام آباد پاکستان درگذشت. سال ۱۳۷۶ به قله راکاپوشی صعود کرد و سال ۷۸ به قله چوايو با ارتفاع ۸۲۰۱ متر. همان سال قله شيشاپانگما به ارتفاع ۸۰۱۲ را نيز فتح کرد.
سال ۸۰ قله ماکالو را بدون ماسک اکسيژن در نورديد. سال بعد قله ۸۵۱۶ متری لوتسه را بدون استفاده از ماسک اکسيژن فتح کرد. صعود به مون بلان بلندترين قله رشته کوه آلپ هم از صعودهای پرشمار اوراز است.
داود خادم
داود خادم هيماليانوردی که همزمان مربی کشتی هم بود. متخصص صعودهای زمستانی در ارتفاعات ايران. عضو تيم ملی کوهنوردی در صعود سال ۱۳۷۷ به اورست بود که تا ارتفاع ۸۰۰۰ متر بالا رفت. دو سال بعد به قلههای چوآيو و شيشا پانگما در تبت صعود کرد. سال۸۰ به قله ماکالو و بهار ۸۱ به قله لوتسه صعود کرد.
طی دوران اقامت ۱۰ ساله در ژاپن، بيش از ۸۰ بار قله فوجی ياما را فتح کرد و عضو افتخاری تيم امداد و نجات توکيو بود. همطناب محمد اوراز و مقبل هنرپژوه در گاشربروم. او نيز مانند بسياری از هيماليانوردان ايرانی، در تمام برنامهها هزينهاش را خودش پرداخت میکرد. خادم سال ۸۳ هنگام تلاش مستقل در قله ۲K در سن ۴۶ سالگی ناپديد شد. تا سالها بعد، مادرش همچنان در بالکن خانه چشم انتظار بازگشت داود بود.
سامان نعمتی
کوهنوردان باشگاه دماوند در صعودی مستقل موفق به فتح قله نانگاپاربات در پاکستان شدند اما سامان نعمتی در جريان اين صعود جان باخت و پيکرش هم پس از جستجوهای فراوان پيدا نشد. خانواده او از اعضا و ليلا اسفندياری سرپرست تيم شکايت کردند. پرونده از شعبه دوم بازپرسی قتل تهران برای انجام تحقيقات به آگاهی مرکز ارسال شد و کليه اعضای تيم بازجويی شدند.
ماجرای صعود مستقل و عدم تاييد و صدور مجوز از سوی فدراسيون در حادثه اخير برودپيک، در آن برهه نيز جنجالساز شد. سرانجام دادسرای جنايی تهران، ليلا و بقيه اعضای تيم را بیگناه شناخت. نانگاپاربات از پرتلفاتترين قلل دنياست. سامان در ارتفاع ۷۶۰۰ متری به خاطر بيماری از حرکت باز ايستاد و قرار شد مسير را بازگردد. صعودکنندگان گفتند پس از فتح قله وقتی بازگشتيم، ديديم او در همان نقطه قبلی است و حتی برايمان دست تکان داد. اما وقتی رسيديم، اثری از سامان نبود. حدس اسفندياری بر اين بود که او پشت سنگها پنهان شده تا پس از پايين رفتن گروه، به تنهايی برای پيمودن ۵۰۰ متر آخر اقدام کند.
مقبل هنرپژوه
مقبل هنرپژوه جوانترين فاتح کوه لوتسه نپال با ارتفاع ۸۴۱۶ متر در ۱۹ سالگی. او در ۲۱ سالگی همطناب مرحوم محمد اوراز در گاشربروم بود. صعودی که منجر به مرگ اوراز شد. هنرپژوه در اثر سقوط بهمن حدود ۶۰۰ متر سقوط کرد اما زنده ماند.
او که در آخرين سفرش به هيماليا سرپرستی تيم ملی کوهنوردی ايران در صعود به برودپيک را برعهده داشت، پاييز ۸۶ و در ارتفاعات کوه برده زرد بوکان، هشت متر سقوط کرد و پس از چند روز در سن ۲۴ سالگی در بيمارستان اروميه درگذشت.
لیلا اسفندیاری
لیلا اسفندیاری صعودهای متعددی را به عنوان «نخستين زن ايرانی» به ثبت رساند. در يکی از شاخصترين صعودهای خود موفق شد به قله دشوار نانگاپاربات صعود کند. صعودی که از مجوز و حمايت فدراسيون برخوردار نبود. اسفندياری برای تامين هزينه صعود به قله کی 2 خانه خود را فروخت. ۳۱ تير ۱۳۹۰ در آخرين صعود، پس از فتح گاشربروم و در مسير بازگشت با از دست دادن تعادل، سقوطی ۳۰۰ متری داشت. او از شيب يخی زير قله سقوط کرد و در حدود ارتفاع۷۸۰۰ متری در مکانی خارج از مسير، ميان صخره ها و بين دو شيب يخی متوقف شد. وصيت خود او نيز همين بود که پيکرش در کوهستان باقی بماند.
مهدی اعتمادفر
مهدی اعتمادفر فاتح دو قله برودپيک و گاشربروم. او سال ۱۳۸۸به صورت مستقل و در دومين تلاش برای صعود به قله دائولا گيری در هيماليا، نزديک قله مفقود شد و کسی هيچ نشانی از او پيدا نکرد. متولد ۱۳۳۵ بود، تنها کوهنورد ايرانی که موفق شده تمام قلل بالای هفت هزار متر شوروی سابق را فتح کند و نشان پلنگ برفی را بگيرد.
عیسی میرشکاری
عیسی میرشکاری سال ۱۳۹۰ هنگام صعود به ماناسلو هشتمين قله مرتفع جهان در نپال دچار مرگ مغزی شد و در ۲۴ سالگی جان خود را از دست داد. تيم امداد، جسد او را پايين آورد. جعفر ناصری هم يک سال بعد در مسير بازگشت از همين قله به دليل تاريکی هوا، سرمای منفی ۴۵ درجه و اشتباه GPS از مسير اصلی منحرف شد و در شیب تندی سقوط کرد. تيم مشترک ايتاليايی و کانادايی در آستانه رسيدن به قله، قيد صعود را زده و به تجسس پيکر ناصری پرداخت اما بینتيجه بود.
جعفر ناصری
فرشاد خليلی
پانزدهم بهمن ۸۹ سقوط بهمن در محور شمشک به ديزين جان ۹ نفر را گرفت. فرشاد خليلی يکی از جانباختگان بود که سرپرستی تيم ملی کوهنوردی در فتح گاشربروم هيماليا را برعهده داشت. مجيد شهپری، ناديا نجفی، اکبر کشاورز، مهدی خراسانی، حميد کاظمزاده، علیاکبر ابراهيم زاده و سعيد طاهری (اسکی باز) از ديگر جانباختگان اين حادثه بودند.
دو گروه کوهنوردی و اسکی به دليل بسته بودن جاده، با پای پياده در حال بازگشت بودند که با سقوط بهمن، زير برف مدفون شدند. فرشاد خليلی برای برگزاری دوره آموزشی در منطقه حضور داشته که پس از سقوط بهمن برای نجات شاگردانش اقدام کرد اما بر اثر سقوط دومين بهمن، جان خود را از دست داد. رئيس هيات کوهنوردی استان تهران گفت اين حادثه در پی فعاليت لودر رخ داده و جای سوال است که وقتی چنين فعاليتی انجام میشده، چرا جاده را نبستند و تردد همچنان در آن ادامه داشته است.
مهدی عميدی
هيماليانورد مستقل و تنها ايرانی که توانسته اورست را بدون استفاده از کپسول اکسيژن صعود کند. مهر ۱۳۹۱ که برای صعود انفرادی به مون بلان، عازم فرانسه شده بود مفقود شد. دو کوهنورد لهستانی آخرين کسانی بودند که او را حوالی پناهگاه در ارتفاع ۳۲۰۰ متری ديدند. بالگرد تجسس بر فراز کليه مسير و محورهای سقوط پرواز کرد بلکه نشانهای بيابد اما حاصلی نداشت.
دادگاه محلی، اطلاعات عميدی شامل DNA را در فهرست ناپديد شدگان قرار داد تا در صورت پيدا شدن پيکرش، قابل شناسايی باشد. او از منتقدان عملکرد فدراسيون کوهنوردی بود. همچنين از صداوسيما هم انتقاد کرده و میگفت: صداوسيما فيلمهای خارجی صعود به اورست را خريداری و پخش میکند اما از خريداری و پخش فيلمهای کوهنوردان ايرانی خودداری میکند. من ۱۸ ساعت فيلم از اورست تهيه کردهام که سه ساعتش بالای ۷۰۰۰ متر و يک ساعت بالای ۸۰۰۰ متر بوده که کمسابقه است، در حالی که تنها بودم و دوربين نيز يخ زده بود.
منبع: رادیو فردا - مهدی رستم پور
گروه کوهنوردی باران کوهستان
کاوه کاشفی، سرپرست تيم اعزامی هيات کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان تهران به قلهی گاشربروم2 در تابستان 88 پس از بازگشت به بارگاه اصلی اين کوه، رخدادهای دو روز آخر را چنين گزارش کرد:
«روز يکشنبه 28 تيرماه، يونس رضاخاني، محمد نصيري، محمد نادريان، مجتبي رحمان نژاد، حميدرضا سنجري و سيدمحمد سيدآقايي در قالب گروه اول تيم يازده نفرهی استان تهران در بارگاه سوم اين کوه در ارتفاع حدود 7100 متر در حال استراحت بودند. در اين حين گروه دوم بههمراه سرپرست و پزشک تيم در بارگاه دوم به سر میبردند. ساعت 15:40 با توجه به پيشبينيهاي هواشناسي دريافت شده، 4 نفر از اعضاء گروه اول شامل محمد نادريان، حميدرضا سنجري، محمد نصيري و مجتبي رحماننژاد در هوايي ناآرام، بادی با سرعت حدود 40 كيلومتر که پودر برف را در هوا پراکنده میکرد، جهت برپايي بارگاه چهارم اقدام به صعود نمودند اين در حالي بود كه طبق اطلاعات هواشناسي وضعيت هوا رو به بهبود بود اما دوامي بيش از يک روز و نيم نداشت.
گروه از مناطق يخ زده و سنگي در حالي عبور كرد كه تمام طناب ثابتهاي مربوط به سالهاي قبل در زير برف و يخ مدفون شده بود. آنها پس از بيرون کشيدن طنابها ساعت 9 شب يکشنبه موفق به برپايي بارگاه چهارم در ارتفاع حدود 7500 متر شدند.
كمپ چهارم گورستاني از چادرهاي متلاشي شده تيم هاي سال هاي قبل بود و تيم تهران در اين فصل، نخستين تيمی بود که در اين ارتفاع چادرهايش را برپا میکرد.
روز بعد، حوالی ساعت 5:35 بامداد دو نفر از گروه اول شامل آقايان محمد نادريان و مجتبي رحمان نژاد، بارگاه چهارم را به سوی قله ترك کردند و مدتي پس از آن 2 عضو ديگر گروه مسير بازگشت به بارگاه سوم را در پيش گرفتند.
عبور از زير هرم سنگي قله كه تراورسي طولاني در ارتفاع بالاي 7500 متر ميباشد، باعث میشود نفرات در امان از گزند باد با سرعت مناسبي صعود خود را ادامه دهند. پس از حدود سه ساعت و نيم، تراورس طولاني با شيب تند و بدون ثابتگذاري پايان يافته و گروه 2 نفری کوهنوردان تهرانی به 3 نفر از اعضاي تيم سراب كه از نيمههای شب قبل، صعود خود را از بارگاه سوم شروع کرده بودند، میرسند. گفتنی است، يک نفر از کوهنوردان سراب پس از رسيدن به محل بارگاه چهارم به بارگاه سوم بازگشته بود.
پس از تراورس، هر پنج کوهنورد ايرانی ادامهی مسير را در دهليزي با شيب حدود 40 تا 50 درجه بدون ثابتگذاری و در مدت زمانی نزديک به 1 ساعت صعود کردند. حدود 10:30 صبح دوشنبه 29 تيرماه تيم درحالی بالای دهليز قرار گرفت که باد شديدي از جنوب غرب شدت گرفته بود. شيب ادامهی مسير تا قله تندتر شده بود، و مه منطقه را فرا میگرفت. بنابراين اعضای تيم 120 متر ثابتگذاری را تا ساعت 12:45 انجام دادند.
ساعت 13:45 تيم به زير نقاب برفي كه به علت بارش هاي جديد در نزديکی قله تشکيل شده بود و بسيار شكننده و خطرناك مينمود، رسيد. ظاهرا مدت طولاني كسي بر روي نقاب گام ننهاده بود، و کوهنوردان ايرانی نيز از قدم گذاشتن روي آن خودداري کرده و پس از ثبت چند عكس و فيلم به سرعت به سمت بارگاه چهارم سرازير میشوند.
پس از حدود 1 ساعت در مسير بازگشت قله تيم به دو كوهنورد بهنامهای لوئيس باربرو تبعه اسپانيا و جاشك تلر تبعه لهستان برخورد میکند. بهعلت كمبود وقت و شرايط بد جوي در هنگام عصر به آنها هشدار میدهند، اما آن دو همچنان برای رسيدن به قله ادامه میدهند. ايرانيان ساعت 16:00 پس از جمع آوري بارگاه چهارم به سمت بارگاه سوم راهي میشوند و ساعت 18:30 مورد استقبال گروه دوم شامل آقايان كاوه كاشفي، دكتر عليرضا بهپور، علي نصيري، مسعود طاهري و اميد آمحمدي قرار می گيرند.
با فرا رسيدن تاريكي و بازنگشتن دو كوهنورد خارجي، يك چراغ پيشاني در حالت چشمكزن برای راهنمايی آنها بيرون چادر قرار داده شد. سرانجام ساعت 22:00 كوهنورد لهستاني توانست خود را به بارگاه سوم برساند. او پس از رسيدن از گم شدن همنوردش خبر داد. وي ادعا كرد كوهنورد اسپانيايي بدون توجه به ممانعتهاي او از نقاب برفي بالا رفت و ديگر از او خبري نشد.
تا ساعت ثبت اين گزارش که دوم مرداد 88 است، تنها يكبار و آن هم فرداي روز صعود چراغ لوئيس اسپانيايي در ارتفاع حدود 7600 متر ديده شد. متاسفانه تيم اسپانيا و ديگر تيم هاي مستقر به علت هواي نامساعد و فاصله زياد نتوانستند اقدامي صورت دهند و همچنان اثري از وي در دست نيست.»
منبع :http://www.mountainzone.ir/Logs/g2summitdaysfa.htm
حالیا معجزه باران را باور کن.
باز کن پنجره را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را جشن
گشایش مسیر فرانسویها، دیواره علم کوه 1966( 1345)
قسمت اول
قله علم کوه در مجموعه قلل تخت سلیمان دارای بیشترین ارتفاع بوده و به خاطر دیواره بلند خود همواره مورد توجه کوهنوردان بزرگ ایرانی و خارجی می باشد. در تاریخچه صعود به قلل تخت سلیمان و علم کوه به گشایش مسیرهای دیواره علم کوه اشاره شد ولی در این قسمت فقط به گشایش مسیرهایی توسط کوهنوردان ایرانی و خارجی که از سال 1343 تا به الان بر روی دیواره انجام شده است و جزئیات و اطلاعات بیشتری از گشایندگان و مسیرها در همان زمانی که گشایش شده است در اختیار خواهم گذاشت.
اولین مسیری که بر روی دیواره علم کوه گشایش شده مسیر هاری روست علایی می باشد که در سال 1343 خورشیدی توسط کوهنورد آلمانی هاری روست و همراه ایرانی او فضل الله امیر علایی تا ابتدای ریزشی ها گشایش شد که این دو از ریزشیها تا قله را ادامه نداده و از همانجا فرود آمدند.
اما متاسفانه مرجع کاملی که نوشته های و جزئیات بیشتری از شرح این گشایش در زمان خودش در اختیار ما قرار دهد را نیافتم. مرجعی که برای این کار استفاده کردیم دفتر یادبود مشهدی صفر نقوی می باشد که در آن چیزی نیافتم.
بعد از گشایش مسیر هاری روست – علایی، فرانسویها در سال 1345 وارد ایران شدند تا مسیر جدیدی را بر روی دیواره علم کوه گشایش کنند. در این برنامه مشهدی صفر آنها را تا پای دیواره یاری کرد و متن زیر ترجمه گزارشی هست که در دفتر یادبود مشهدی صفر نوشته اند.
مسیر فرانسوی ها بر دیواره ی علم کوه
گروهی متشکل از ده تن از کوهنوردان لیونی ( لیون: اسم شهری در فرانسه) به نامهای:
1- Alain Blassen
2- Pierre Buttin
3- Yvette Buttin
4- Bernard Conod
5- Jean Pierre Fresafond
6- Andu Parot
7- Alain grosset
8- Mourice Mariet
9- Jacques soubis
10- Francois Valencot
با هماهنگی کلوپ کوهنوردی آلپ Le Club Alpin و فدراسیون کوهنوردی از 8 تا 24 ژوئیه سال 1966 بر روی دیواره ی شمالی( که بسیار سخت بوده ) کار کردند.
200 میخ روی دیواره جا مانده، اما طناب ثابت کار گذاشته شده نا مطمئن و استفاده از آن پر خطر است. هم چنین به اندازه ی یک طول طناب آخر مسیر هم برای یادبود بر روی دیواره جا گذاشته شد.
از این گروه ده نفری valencot، parot، blassen و fresafond توانستند با تلاش و کار طاقت فرسا بر روی دیواره از نیمه راه هاری روست، امیر علایی به طرف راست دیواره به صورت افقی مایل به بالا ادامه داده با دو شب ماندن بر روی دیواره مسیر را از داخل قیف مرکزی به اتمام رساندند.
به احتمال زیاد همانطور که گزارش ذکر کرده اند طناب ثابت کار گذاشته شده نا مطمئن همان پاندوله ها می باشد که بعدها توسط صعود کنندگان دیگر ترمیم شده است.
در کروکی مسیری که توسط فرانسویها کشیده شده تعداد طول مسیری که تا ابتدای ریزشیها گشایش شده بیست طول بوده که هفت طول آن با مسیر هاری روست مشترک می باشد و بعد وارد طاقچه آرش شده و ابتدای پاندوله ها می باشد.
درجه سختی هایی که در زمان گشایش مسیر توسط فرانسویها ذکر شده بدین صورت می باشد:
طول اول: درجه سختی 5
طول دوم: درجه سختی 4
طول سوم: درجه سختی 4 و 5
طول چهارم: درجه سختی A2( کلاهک بزرگ مسیر هاری روست )
طول پنجم: درجه سختی 5 و A1
طول ششم: درجه سختی 4 و 5
طول هفتم: درجه سختی 5 و A1 ( کارگاه یخ و ورود به طاقچه آرش )
طول هشتم : تراورس بر روی طاقچه
طول نهم: صعود با درجه A1 در ابتدا و ورود به ابتدای پاندوله
طول دهم: پاندوله
طول یازدهم : درجه سختی A1 ( گربه رو اول )
طول دوازدهم : درجه سختی 5+
طول سیزدهم : درجه سختی A2 و 5+ ( ورود به طاقچه قمقه )
طول چهاردهم : تراورس بعد از طاقچه قمقه
طول پانزدهم : درجه سختی 4 ( ادامه تراورس و ورود به ابتدای قیف مرکزی )
طول شانزدهم : درجه سختی 4+ ( ادامه صعود به داخل قیف )
طول هفدهم: درجه سختی 5 ( صعود درون قیف )
طول هجدهم: درجه سختی A1 و A2 ( صعود درون قیف )
طول نوزدهم: درجه سختی 5+ ( صعود درون قیف )
طول بیستم: درجه سختی 5 ( ورود به ابتدای ریزشها )
ادامه دارد...
منبع:پایگاه اینترنتی کوهنوردان کلاردشت
گزارش برنامه کویر خارا
سرپرست : خانم نوری
مدت: 1 روزه
تاریخ :91/10/29
منطقه : ورزنه
گزارش: خانم نوری
به نام خالق زیبایی ها
اولین صعود زمستانه قله علم کوه در سال 1337
تهیه و تنظیم: عامر ازوجی
همانطور که در مطالب مربوط به تاریخچه صعود به قلل منطقه تخت سلیمان و علم کوه ذکر شد در سال 1337 اولین صعود زمستانه قله علم کوه به سرپرستی حسین رضایی انجام شد. جالب آنکه بعد از گذشت ۵۲ سال هیچ تیمی در زمستان از این مسیر به قله صعود نکرده است. گزارش کامل این برنامه را می توانید در ادامه بخوانید.
پنج شنبه 16/11/37
روز 16 بهمن ماه 37 کاخ تربیت بدنی ایران شاهد مناظر هیجان انگیزی بود.
نه نفر کوهنوردان هیئت زمستانی علم کوه با لباسهای یکرنگ خود در انبوه مشایعین جون نگین انگشتر نمایان بودند. ساز و برگ و لوازم کوهنوردی و اسکی در میان حیاط کاخ خاطره یک مسافرت جسورانه و پر خطر را مجسم می کرد. ساعت 3.5 بعد از ظهر کاروان در میان ابراز احساسات شدید و شور انگیز دوستان خود بسوی یک پیکار قهرمانانه حرکت کردند. دسته نه نفره در ساعت یک بعد از نیمه شب همانروز در حالی که برف بشدت می بارید وارد مرزن آّباد شده و شب را در پادگان محل سر آوردند.
جمعه 17/11/37
پس از صرف صبحانه با سرکار سرگرد مظاهری فرمانده پادگان مرزن آباد دوست ورزشکار خویش در مورد برنامه و طرز اجرای آن گفتگو کرده و ایشان کمکهای لازمه را با آنها نمودند. ساعت 8.5 بامداد مرزن آباد را به سوی دهکده رودبارک ترک گفتند و ساعت 11 به آنجا رسیدند. هنگامی که اهالی ده اطلاع یافتند که 9 کوهنورد قصد صعود علم کوه را دارند با بهت و حیرت بدیدن آنها آمدند و شب جلسه ای مرکب از پیران دهکده تشکیل شده بود و همه آنها باتفاق با این اقدام مخالف بودند.
شنبه 18/11/37
روز شنبه به همراهی سه نفر از اهالی ده و 4 قاطر بطرف ونداربن حرکت کردند. در راه میان جنگل پر برف و خاموش آواز و ترانه کوهنوردان دل ساکت کوه و جنگل را تکان می داد.
این نوای مغرور به گوش علم کوه سترگ رسید و ابر و باد و مه و برف را به استقبال سربازان پولادین پا فرستاد. دیری نپائید که قاطر ها تا سینه در برف فرو می شدند و سرانجام کمی بالاتر از اکاپل بارها را
پایین گذاشته و راه ده را در پیش گرفتند. بدین ترتیب کوهنوردان مجبور بودند خود بارها را بکول بگیرند. مشکل بزرگ آنها بار سنگین، هوای سرد، ریزش مداوم برف بود. پس از چند ساعت کوشش خسته کننده بالاخره نهار را در بین راه در کلبه ای مخروبه که در بهار و تابستان روستایی ها در آن زندگی می کنند و اکنون باد پوشالهایش را فرو ریخته بود خوردند و بعد از لحظه ای استراحت حرکت کردند.
پس از گذشتن از چند پل برفی که آخرین آنها فرو ریخت و اگر کمی د یرتر از آن رد می شدند شاید همه شان از سرما در رودخانه خشک می شدند بالاخره ساعت 6.5 به ونداربن رسیدند و شب در دمای 5 درجه زیر صفر بسر بردند( البته بخاری بزرگ ونداربن تا صبح قرمز بود ).
یکشنبه 19/11/37
برای انکه بارها را به بالا ببرند مجبور بودند مقداری از آنها را برده در میان راه در جایی مناسب بگذارند و برگردند و بدین شکل یکشنبه بارها را بردند و به ونداربن مراجعت کردند.
دوشنبه 20/11/37
آنروز بقیه بارها را برداشته بسوی خرمدشت حرکت کردند. گذر از دیوارهای پر برف و بهمن گیر کاری دشوار و جانکاه بود. حتی در بعضی از مواقع تکه بهمن هایی به بزرگی یک کوه از جا کنده می شدند و مانند دیوهای درنده می خواستند آنها را ببلعند و ساعت نزدیک 6 بعد از ظهر بود که اکیپ 9 نفری خسته ولی بشاش به خرمدشت رسیدند. پس از تلاش شدیدی دو چادر برافراشتند و شب را در سرمای 19 درجه زیر صفر به بامداد رساندند.
سه شنبه 21/11/37
هفت نفر از کوهنوردان برای آوردن بقیه بارها که بین راه گذاشته بودند به پایین برگشتند و 2 نفر برای پاک کردن برفهای چادر بجا ماندند. ( در هوای سرد که حرارت از 15 درجه بالا می رفت بخار دهان و خوراک تبدیل به برف می شد و حبابهای سفید و زیبای برف چهره ای وحشت انگیز می بافتند. ) ساعت 4 بعد از ظهر 7 نفری که به پایین رفته بودند برگشتند و یک شب در میان سرما و توفان و زوزه های رقت بار گرگها که از ر اهی دور برای یافتن طعمه ناله می کردند، بر آنها گذشت. آن شب حادثه ای دردناک رخ داد بدین ترتیب که یکی از پریموسها که بد می سوخت به تعمیرگاه !! داده شد تا تعمیرات لازم روی آن انجام گردد ولی کارشناس فنی آنرا شکست و در میان بهت و حیرت دیگر دوستان بکیسه خزید و آرام خفت. سرمای آنشب برایشان غیر قابل تحمل شده بود. نیمه های شب صدای هولناک ریزش بهمن دلهره آور شده بود.
چهارشنبه 22/11/37
ساعت 9 بامداد از چادرها خارج شدند و برای تهیه خوراک و چای بفعالیت پرداختند اما دیری نپایید که با واقعیت تلخ و وحشت انگیزی روبرو شدند. سرما و باز هم سرما سردی هوا به 25 درجه زیر صفر رسیده بود. آنها برای اینکه از خشک شدن خویش جلوگیری کنند شروع به رقص وحشیانه ای کردند و مانند مشت زنانی که برای نان خانواده خویش می جنگند بجان یکدیگر افتاده بودند. ساعت 9 شد. خورشید بی رمق و سرد از پس کوه بیرون آمد و مانند مردی دیوانه بگرد خویش می پیچید. هوا گرمتر شد( 11 درجه زیر صفر )
سرانجام ساعت 10.5 پس از خداحافظی با چادرها، خوراک و وسائل مورد نیاز را برداشته بسوی بالا راه افتادند. ناهار را در میان راه صرف نموده ساعت 5 در میان کولاک و توفان خسته و کوفته به زیر تنگ گلو رسیدند. عبور از تنگه غیر قابل اجرا ومشکل، دوم نبودن پناهگاه برای زدن چادر بود. سرما تا ریشه جانشان نفوذ کرده بود و دستها و پاها را از کار انداخته بود.
پس از کمی جستجو گوشه ای را در پناه یک گرده سنگی یافتند و در همانجا چادر برافراشتند( این چادر 5 نفری بود و در سراشیبی زده شده بود. ) از آنجا هم شب برف و باد بجان آنها افتاده بود و کوهستان با تمام نیرو کوشش می کرد تا آن مردان با ایمان را از پای در آورد. اما آنشب نیز بر انها سر شده بود بامداد هنگامی که سپیدی کم رنگی لبه کوهها را روشن می کرد از چادر بدر شده و راه دشوار و پر مخاطره تنگ گلو را پیش گرفتند.
پنجشنبه 23/11/37
امروز را صرف گذر از تنگه نمودند و با هر زجر و ناراحتی بود به بالای تنگه رسیدند و در ساعت 2.5 بعد از ظهر صدای شلیک اسلحه آنها بزرگترین پیروزی را به گوش آسمانها رساند.
هوا روشن بود. آفتاب با کرختی خود در سینه کش آسمان می کشید و دریای خزر را ابرهای پشمینی انباشته بودند. پس از لحظه ای که در سکوت گذشت و صدای سرود نیرومند آنها در فضا فروخفت سه چادر برافراشتند. انشب نیز در میان سرمای شدید( حرارت سنج به آخرین درجه خود رسیده بود. جیوه اش در ته آن جمع شده و شیشه آن نیز ترکید ).
جمعه 24/11/37
ساعت 9.5 بامداد 9 تن مردان نیرومند با ارداه ای پولادین راه بالا را پیش گرفتند. آنها برای فتح قله سرکش علم کوه می رفتند و مارش پیروزیشان سرود غرور آمیز انها بود که بدل کوهها سیلی می زد. سرما به آخرین حدی که ممکن بود رسید.
باد و توفان وحشیانه، سوزش سرما، مه غلیظ، خستگی راه دشوار، بی خوابی، همه برای رنجوری این مردان دست بهم داده بود.
اما علارقم تمام این نیروهای اهریمنی ساعت 10.12 به قله مرجه کش رسیدند( این قله را در چند سال پیش یک هیات از کوهنوردان کارخانه سیمان صعود کرده بودند و از آن تاریخ پای هیچ کوهنوردی به آنجا نرسیده بود).
سرمای طاقت فرسا ابراهیمی را به پایین فرستاد و هیبتی نیز برای همراهی او پایین رفت. سرما شدید تر شده و مه غلیظ تر شده بود، گاهگاهی قله از میان ابرها سر می کشید و خنده تمسخر آمیزی می کرد. صعود ادامه داشت شاخک علم کوه نیز زیر پای کوهنوردان لرزید.
گامهای استوار آنها باز پیش می رفت تا اینکه در 30 متری قله ابوالقاسمی و حجتی بعلت سرماخوردگی و ضعف از بالا رفتن خودداری نمودند و بقیه به قله رسیدند. ساعت 2.35 صدای شلیک چند تیر به همه کوههای اطراف گفت که بزرگترین پیروزی نصیب مردان دلاور کوهنورد شد و پس از چند ثانیه که در قله بودند و عکسبرداری می کردند به پایین برگشتند و ساعت 5.5 بعد از ظهر همه در چادر لم داده بودند.
یکی از شوق پیروزی اشک می ریخت و دیگری از سرما به داخل کیسه خزیده بود و دندانهایش رابهم می سائید. آنشب سرد و توفانی نیز بر این انسانهای بی باک گذشت زیرا این پیروزی افتخار آمیز برای آنها مانند بزرگترین نیروی گرما بخش بود.
شنبه 25/11/37
آنها بامداد را با آواز و ترانه آغاز کردند و با وجود کولاک و سرمای ناگفتنی کوله ها و چادرها را جمع کردند و بسوی پایین سرازیر شدند. گذشتن از از تنگ گلو با شیب بسیار نیز کاری دشوار بود. بالاخره ساعت 4 به خرمدشت رسیدند و بارها را جمع کرده ساعت 7 بعد از ظهر به ونداربن رسیدند.
یکشنبه 26/11/37
دلاوران ما ونداربن را ترک گفتند و در شامگاهی روشن در حالی که ابرها پراکنده شده بودند و آسمان با نور ماه رنگ پریده سفید شده بود با خواندن آواز بنزدیکی دهکده رودبارک رسیدند. مردم خونگرم و مهربان این ده با شنیدن آواز کوهنوردان یکدیگر را خبر کردند و کوهنوردان با هواپیما های خود ( این نام را یکی از اهالی به اسکی داد ) از میان صف مردان و زنان و کودکان گذشتند. پیرزنی که هنوز فروغ زندگی انسانی چشمانش را روشن می کرد یکی یکی افراد را بوسید و همانند مادری مهربان آنها را نوازش کرد. این سادگی مردم پاک جنگل نشین مظهر مهر و انسانیت فراموش نشدنی بود.
دوشنبه 27/11/37
هیات پیروزمند ما امروز در میان سربازان و افسران مهربان پادگان مرزن آباد بودند. در شبی که آنها وارد گردان شدند صدای هورای سربازان تا فرسنگها موج گرفت و احساسات بی آلایش آنها بعضی افراد هیات را به گریه واداشت. دو روز و دو شب سربازان مرزن آباد جشن گرفته بودند و خورشید پر مهر نیز بر تابش خویش افزوده بود. سرما راه پسروی را گرفته بود.
روز 28 از مرزن آباد حرکت کردند و پس از گذشتن از شهرهای بین راه از راه شاهی بوسیله ترن بتهران آمدند. در ایستگاه راه آهن تهران ریاست فدراسیون و عده ای از دوستان پر مهر آنها همراه گل و نقل به پیشوازشان رفته و در میان صدای هلهله و شادی وارد شهر خویش شدند.
گروه 9 نفری شرکت کننده از سازمانهای کوهنوردی تهران مرکب از آقایان:
حسین رضایی سرپرست کاروان - مهدی لطفی - غلامرضا اکینچه - مصطفی منتظم - محمد باقر زیارتی- پرویز ابوالقاسمی - یعقوب هیبتی - هوشنگ حجتی - محمد ابراهیم زاده
منبع: انتشارات سازمانهای کوهنوردی و اسکی تهران و تنسینگ هیلاری با همکاری کیهان ورزشی
به نقل از: وبلاگ گروه کوهنوردی کلاردشت
گروه کوهنوردی باران کوهستان
گزارش برنامه غار نوردی غار کهک
سرپرست : مهدی سنماریان
تاریخ :۹۱/۹/۱۷